آوانما
آوانویس دوست خوش ذوق ناشنوایان
تبدیل صوت به متن برنامههای پرطرفدار تلویزیون
- چه مهمان عزیزی. بازیگر درجه یک تئاتر، تلویزیون و سینما، بسیار از آثار ایشان لذت بردیم. جناب آقای نادر فلاح. خوش آمدید. خیلی ممنون، مرسی
- خوش آمدید. مرسی مرسی مرسی
- بفرمایید. خیلی خوش آمدید. خیلی ممنون که دعوت ما را پذیرفتید. اگر سلامی هست، بفرمایید.
- سلام عرض میکنم خدمت تماشاگران برنامه خوب دورهمی، امیدوارم که شب خوبی را داشته باشید. برنامهی خوبی داشته باشید. من اولین بار است آقای مدیری را میبینم.
- مخلصم.
برای اولین بار خیلی دوستشان داشتم.
- قربونت برم
- سالهای سال خوشحالم که من را دعوت کردند در این برنامه، امیدوارم که مهمان خوبی باشم برای این برنامه.
- قربان شما، مرسی ممنون که دعوت ما رو پذیرفتین با بازیهای بسیار درجه یکی در ذهن ما از شما هست در سینما تلوزیون و تئاتر. متولد اهل کرمان؟
- من اهل کرمانم.
- کرمان.
- بله
- شما بگین کرمان ما می گیم کرمون.
- کرمون خودتون میگین کرمون. کرمان چه حسنایی داره این شهر به لحاظ جغرافیایی و فرهنگی؟
- ببینین کرمان اتفاقا از نظر جغرافیایی بسیار جغرافیای عجیب و غریبی داره. یک استان پهناوره که توی بعضی از منطقههای کرمان شما از یک طرف مثلا یه باغ که وارد میشید، میوه های سردسیری داره تا اون ور باغ میوههای گرمسیری!
- چه عجیب!
- مثلا یک روستا هست بین جیرفت و بم کرمان، بم و جیرفت خیلی گرمه ولی این جا که میرید خیلی سرده یا قبل از مثلا کلوت شهداد یه منطقه ای هست که خیلی سرده اسکی می کنن، بعد اون ور کلوت شهداده جغرافیای بسیار عجیب و غریبی داره کرمان و متنوع.
- چه عجیب!
- قربون شما.
- بله ما این جا کرمانی هم داریم، خیلی هم عالی خیلی هم عالی. و متولد سال پنجاه و دو میشه پنجاه و هفت سال چهل و شیش. چهل و هفت حالا دیگه چهل و هفت حالا چهل و هفت سال، و چه ماهی؟
- شهریور
- و چه شهریوری؟
- 14 شهریور.
- و چه شهریوری میشود؟ شهریوری چه میشود؟ چجوری میشود؟
- شهریوری، خانواده دوست، دیگر چه بگویم از خصلتهایش،یک کمی زود جوش میآورد.
- خانواده دوستین؟
- بله
- زود جوش میآورید؟
- بله
- نه شما خودتان، زود جوش میآورید؟
- خودم آره دیگه
- ولی خب دارم تمرین میکنم که زود جوش نیاورم.
- خدا بهخیر کند! امشب را خدا بهخیر کند. هر جایی حوصلتون سر رفت بگید
- نه خواهش می کنم آقا
- آره تمومش میکنیم
- جلو شما که جرئت نمی کنیم
- مخلصیم مخلصیم
- شما زود جوشین
- من بد جوشم
- آهان پس من برم
- دیگه شهریوریا چی؟
- دیگه شهریوریا خیلی وفادارن
- وفادارین؟
- بله
- خب؟
- و خیلی از خودشون تعریف میکنن
- تعریف میکنین؟
- نه آقا این نیست
- خیلی خب
- آدم که بدیاشو نمیگه که همش از خودشونم تعریف می کنن
- بدی چیه؟ بدیه شهریوری ها بدی دارن؟
- یکیشو گفتم که مثلا همین که زود عصبانی می شن زودم پشیمون می شند من اینطریم ولی دیدم دوستای دیگهام که
- چی بود؟
- گوی گوی
- گوی آهان
- میرسیم بش
- دیدم دوستای دیگه ای که اونام شهریوری بودن همین جوری بودن آره.
- آهان خیلی خب. از سال شصت و هشت شروع کردین
- بله
- حدود سی و یک ساله و از تئاتر شروع کردین برامون بگین کوتاه اولین بار
- من از شصت و هشت تئاتر رو در کرمان شروع کردم با بزرگای تئاتر کرمان، هفتاد و سه اومدم دانشگاه، لیسانس ادبیات نمایشی فوق لیسانس کارگردانی تئاتر دارم، فوق لیسانس رو دو بار خوندم یه بار از دانشگاه اخراج شدم و این که سینما رو هم حدود پونزده ساله که دارم کار میکنم. ولی تئاتر را از 68 شروع کردم.
- چرا اخراج شدید؟ میشه گفت؟
- دانشگاه بله ببینیدیک قانونی دارد دانشگاه، که میگوید: کسی که دانشجوی فوق لیسانس میشود، باید لیسانساش را تمام کرده باشد. من هنوز پایان نامهی لیسانسم را نداده بودم، و قبول شده بودم فوق لیسانس، و داشتم درس می خواندم، و بعد
- فکر کردید کسی نمیفهمد و میرم؟
- گفتیم درست میشود.
گفتیم درستش میکنیم. ولی نشد و ولی واحدهایی که در دانشگاه تربیت مدرس گذراندم را بعدا خوده دانشگاه آزاد قبول کرد و معادل سازی کرد و من زودتر از موعد مقرر فوق لیسانسم را گرفتم.
- خیلی هم عالی و در تئاتر شما خیلی بازیگر درخشانی هستید. البته در سینما هم همینطور، در تصویریعنی همینطور. ولی در تئاتر هم خیلی، و خیلی کار تئاتری دارید. نزدیک؟
- زیاد
- بیست تا شاید حتی بیشتر، تئاتر کار کردم.
- و تئاتر همواره کنار کارها همیشه ادامه دارد. یعنی
- دست ازش برنمیدارید؟
- نه خیلی خب نمیشه ازش دست برداشت آره واقعا به عنوان یه بازیگر آره واقعا نمیشه واقعا تئاتر، مثل چی میمونه مثل باشگاه میمونه برا بازیگر آره واقعا چجوری ورزشکار باید بره تو باشگاه تمرین کنه برای اینکه همیشه آماده باشه، بازیگرم باید تئاتر کار کنه تا همیشه آماده باشه.
- درسته با چه فیلمی وارد سینما شدین چند کیلو خرما سال هشتاد و چهار
- بله آقای خیلی جوون و لاغر بودم.
- لاغر بودید. الانم خوبید.
- الان خوبم؟ آره بابا.
- نه بابا!
- نه خوبید. به نسبت سن. نه خوبه. ببینم؟
- شکم دارم. همان فقط یک ذره شکمه آب شود حله
- یه ذره رو همه دارند
- و بابت همین فیلم کاندید بهترین بازیگر جشنواره نانت فرانسه شدید.
- بله آنجا البته کاندید شدنم اینجوری بود که در واقع من یادم است که یک مقالهای نوشته بودم آنموقع میگفتند، این بازیگر کمدی است. چون آن کاراکتر، این شکلی بود. کاراکتر بامزهای بود. یادم است که سامان سالور خدا حفظش کند، میگفت که وقتی که حتی آنها هم فیلم را میدیدند، میخندیدند. با اینکه دیالوگها زیرنویس و اینها بود. بله آنجا فکر میکنم برای اولین بار
- اسم سامان سالور عزیز آمد یکی از کارگردانهای درجه یک و مهمان ما بودند با همسرشان، در دورهمی، سلام عرض میکنم. چرا انقدر طول کشید تا دیده شدین؟یعنی از سال شصت و هشت اینا شروع کردین تا سال هشتاد و چهار. سخت انتخاب میکنینیا اینکه بد شانسی آوردینیا اینکه چی؟
- ببینید من خودمو آدم بد شانسی نمیدانم من خودمو آدم خوش شانسی میدونم. ولی همون سال که من چن کیلو خرما رو بازی کردم اگر داورا کمی بها داده بودند شاید من هشت ده سال از سینما عقب نمیموندم، من مجبور شدم برگردم کرمان بعد از اون فیلم به خاطر این که شرایطم دیگه شرایطی نبود که تو تهران بمونم. خیلی هم جون بودم و اینا و بعد دوباره رفتم و بعد با فیلم بی پولی برگشتم به یه نقش کوچیک تو بی پولی و سالها همین جور نقش کوچیک بازی کردم شاید اگه همون سال داورا بها میدادن به من میتونستم بمونم و این قدر طول نکشه که یکی از داورا رو یه بار تو راهروهای تئاتر شهر دیدم گفت من فقط یک رای داشتم یه بخشیش شاید
آوانویس دوست خوش ذوق ناشنوایان
تبدیل صوت به متن برنامههای پرطرفدار تلویزیون
- دلخوری دارین از
- من دلخوری دارم بله
- بگید برامون.
- من دلخورم از جشنواره فجر، به خاطر اینکه همان سالها که خب میتوانست آن کاندید، لااقلاش میشد کاندید باشم برای آن فیلم. بعد از آن فیلم چند متر مکعب عشق را من بازی کردم. نقش عبدالسلام، یک مرد افغان شاید دیده باشند خیلیها این فیلم را، جشنواره فجر حتی من را کاندید نکرد برای آن فیلم، ولی بعد جشن خانهی سینما، جایزهی نقش مکمل به من دادند. که سفر به آفریقای جنوبی بود خیلی هم بهمون خوش گذشت. ولی جشنواره فجر منو کاندید نکردن واقعا حقم بود اونجا حقم بود
- و یک بار دریافت کردین سیمرغ نه؟
- نه
- کاندید بهترین فقط کاندید بازیگر مرد شدین
- بله بله برای صد معبر و انزوا هر دوشون در یک سال بازی کردم این دو تا نقش رو و کاندید و نقش مکمل شدم
- و یک بار هم کاندید در خانه ی سینما بودین؟ خانه سینما که جایزه گرفتین؟
- بله همون بخاطر همون چند متر مکعب عشق اون جایزه دادند
- اون جا جایزه بهترین بازیگر مرد رو گرفتین
- مکمل
- و چندین بار هم در نقش های بین المللی باز کاندید شدی
- باز بوده آره چون من فیلم کوتاهم کار می کنم فیلم سلیمانیه عراق بوده یکی دو تا جشنواره این شکلی بوده که کاندید شدم
- خیلیم خوب و فیلم درخونگاه یک بازی فوق العاده دارین که از انتخاب اون کار بگین
- آره اون نقش اولا که سیاوش اسدیزاده از همین جا سلام میکنم بهش، خیلی به من لطف داره. من قبل از اونم یک نقش کوتاه این و بگم آقای مدیری من بعد از این که با بی پولی برگشتم دوباره به تهران و شروع کردم سینما کار کردن سالها فقط نقش کوچیک به من پیشنهاد می شد ولی نقشای کوچیکی که جایگاه خوبی داشت
- درسته
- و هنوز که هنوزه بسیاری از کسانی که اون فیلما رو دیدن این نقش کوچیکه تو ذهنشون مونده مثل احمد رنجه همون بیپولی آقای نعمت الله اینا. سیاوش اسدی خیلی منو دوست داشت قبلش تو یه فیلم دیگهاش براش بازی کرده بودممنو دعوت کرد گفت این نقش و نادر از اولم میخواستم که تو بازی کنی ولی من قشم سر یه فیلم سینمایی بودم و نمیتونستم بیام ولی به هر حال شرایطی فراهم کردن و من اومدم بازی کردم
- بیشتر نقشهایی که بازی میکنی در شروع آدم حس میکنه این شخصیت شخصیت منفی ایه ولی به مرور بر عکس میشه درست میگم؟
- ببینید این ماجرای شخصیت منفی الان تو اتاق گریمم داشتم همین و میگفتم خیلیها این و به من میگن، میگن هستیم به تو نزدیک بشیم فکر میکنیم تو آدم خیلی بد اخلاقی هستی خیلی آدم حدی هستی و اینا ولی اینم خیلی ماجرا داره برای من من اساسا با نقش طنز تو سینما شروع کردم
- اوهوم
- و اساسا یکمی نمک داشتم برای این که بتونم یه کاراکتر و این جوری در بیارم. سر فیلم چند متر مکعب عشق من برای این که این نقش و بازی کنم یه ماجرا این بود که میخواستمیه کمی خودم و از اون قالب همش نقشای کوتاه بازی کردن دربیارمیه نقش یکم بلندتر بازی کنم، یه نقش جدیتر بازی کنم و اون اولین نقش جدی من بود که خیلی کاراکتر تلخی داشت و اون سرآغاز بازی من در نقش های جدی و تلخ و شخصیت های منفی شد که خیلی زیاد بازی کردم. سرآمدشونم تاحالا نقشم توی سریال عقیق بود اون مرد سریال عقیق و اینجوری شد، قضیهی چیز ولی هنوزم میلیم به کمدی و طنز هست و هنوز دارم بازی میکنم.
- این سبیل مال کاریهیا،
- بله! بله! یعنی همیشه این سبیل و دارین؟
- نه! نه! مال فیلمه
- این روزا دغدغه فعلی چیه؟
- خیلی درگیر خیلی دوتا سریال و یه سینماییام این روزا و فرصت دیگهای ندارم.
- و درآمد از همینه فقط؟
- بله
- یعنی بازیگری، اوضاع خوبه؟
- خداروشکر بهتر از این سال خیلی سال ها سختی به من گذشت خداروشکر داره بهتر میشه، خیلی راضیام خداروشکر
- روزهای قرنطینه چه کردین؟
- خونه موندیم، فیلم دیدم بیشتر، فیلم دیدمو و با بچه هام سروکله زدم
- خیلی ام عالی! ازدواج کردین؟
- دوتا دختر دارم،
- دوتا دختر به! به!
- چیشد؟
- عاشق شدم ازدواج کردم بله! بله!
- چگونگیش رو؟
- اینجوریه که من خانمم از فامیلای دورمونه. توی عروسی برادرم یعنی دخترخاله دختر عمومه درواقع عروسی برادرم اومدن کرمان من ایشون و دیدم و پسندیدم و همون جا تا دیدین؟
- بله! خیلیام عالی
- و بعد یکی دو سال بعد ازدواج کردم،
- خیلی هم عالی و دختر ها چند سالشونه؟
- دختر بزرگم یسنا پونزده سالشه،
- عزیزم!
- دختر کوچیکم هسنا یازده سال،
- و به چی علاقه دارن بچه ها معلومه از الان؟
- بله! دختر کوچیکم به نقاشی خیلی زیاد، دختر بزرگم برعکس این که من خیلی فکر میکردم به تئاتر خیلی علاقه داره الان متوجه شدم که به ورزش خیلی علاقه داره و الان ورزش رزمی داره کار میکنه خیلی با شوق و اشتیاق،
- چقدرم خوب! چقدرم خوب! و مهم ترین درسی که به بچه ها دادینیا می دین چیه به نظرتون؟ چی باید باشه؟
- ببینید آقای مدیری من فکر میکنم که تا آخر عمرمون باید دانش آموز باشیم،یعنی به بچه هام اینو میگم: هر وقت اعتراضی دارن نسبت به معلماشون میگم بابا یاد بگیر که تا آخر عمرت دانش آموز دانشجو باشی و دنبال معلم خوب باش
- بله
- استاد خوب، معلم خوب آدم رو بزرگ می کنه هر وقت که معلمتو بذاری کنار فکر کنی خودت حالا چیزی شدی و اینا ممکنه دیگه تو یه خط لااقل درجا بزنی برا همین پیشنهادم اینه که همیشه سعی کنن که یه الگوی خوب یه معلم خوب همیشه داشته باشن تو هر مقطعی از زندگی.
- چه قدر عالی بله! کاراتو نقد کردن بچه ها تاحالا؟
- بله!
- دوست دارن؟
- بعضیاشو دوست دارن بعضیاشم نه، میگن که چرا نه؟
- آره! آره!
- سخته توضیح براشون نه؟
- سخت،
- توضیح میدین براشون که چرا؟
- توضیح میدم براشون بله بله مثلا همین چیزی که شما میگین حالا خب چه اصراریه تو همش این نقشا رو بازی کنی خب بابا یکمی تغییر بده خودتو برو مثلا نقش مثبتم بازی کن یا نقش طنزم بازی کن همش این مثلا اعتراضاشون از این جنسه که براشون توضیح بدم ببخشید صدای من این جوریه من نقش دیوونه رو دارم بازی می کنم آره تو یه این سریال
- صداتون خیلیم قشنگه
- بعد هی داد میزنه نعره میزنهیک کمی صدام این جوری شده ببخشید
- همون منفی به نظرم بهتره
- بله
- یه نقش منفیه که دیوونه شده
- آهان خیلی خب و چقدر سخته این بازی،
- بله!
- خیلی سخته
- بله!
- یه سری فیلم هست که حتما میدونید و دیدین برای بازی این نقش دیگه؟
- بله! بله!
- خیلی کارا یه چندتا
- مثلا دیوانه از قفس پرید،
- بله! بهترینش،
- مثلا فیلم کاپن که جنون ال کاپونو نشون میده
- آره! آره! تام هاردی بازی کرده بله
- درخشید
- به نظرت ما در زمینه روابط انسانی داریم پیشرفت میکنیمیا داریم پس رفت میکنیم؟
- پس رفت، اصلا نمیدونم چرا انسان نمی خواد تو وضعیت خودش تغییر ایجاد کنه
- بگید برامون
- همه ی تاریخ بشر همش باید جنگ باشه، همش جنگ، همش بی عدالتی، همش یه ور خیلی بالا یه ور خیلی، همش
- تنش،
- همش خشم، کی بلاخره انسان میخواد وضعیتشو آقا سر همین کرونا میگن کره زمین بیست سال جوونتر شده این نشون میده انسان خطرناکترین موجود کره زمینه،
- کاملا!
- چرا این، کی پس میخوایم بعد این همه سال زندگی کردن کی میخوایم درست شیم ما؟
- درست میگن! در سریال زیرخاکی هم بله! بازی میکردین که دوست داشتن مردم و چند قسمت بود؟
- سیزده قسمت بله! که به خاطر کرونا بخشی از فیلم متوقف شد و امیدواریم که باقیشو بسازیم،
- اهان هنوز چیزه تموم نشده؟
- نه! امکان داره که قسمت های بعدیش بخواد ساخته بشه،
- خیلی خب! خاطره ای دارین از قدیم برامون بگین از کودکی از هر چی؟
- خاطره که من یه خاطره دارم از کشتی گرفتنم. یه مسابقه کشتی، که اینو هرجا میشینم تعریف میکنم. ماجرا اینه که، تعریف کنم؟ بله! بله! ماجرا اینکه من خب یه بار دیگه بگم که وقتی که خیلی نوجوون بودم، چیز بودم چهل و هشت کیلو بود وزنم، تعدادی استخوان بودم که یه پوست اینا رو نگه داشته سر هم. بعد عاشق چیز بودم خودم و همیشه در نقش قهرمانای ورزشی می دیدم، قهرمانای رزمی، کشتی گیرا و اینا
- با اون وزن
- بله با اون وزن و به شدت ترسو بودم! حالا نگاه نکنید این نقشایی که الان بازی میکنم شاید همه ش جبران اون ترسای نوجوونیه هر روز یه جاهایی میخواستم برم به هرحال به آرزوهام برسم یه روز میرفتم باشگاه کاراته دو تا مشت میخورد تو شیکمم جا میزدمیه روز رفتم باشگاه کشتی، رد میشدم رفتم باشگاه کشتی و ثبت نام کردم و اینا دیدم آره کشتی گیرا دارن میدوند و گفتم به به این دیگه قطعا من یه کشتی گیر خواهم شد. رفتم ثبت نام کردم و یه مدت رفتم ده پونزده جلسه رفتم دیدمیکی از رفیقام توی دبیرستان اومد گفت: که نادر کشتیگیری تو؟ گفتم کشتیگیر نیستم ولی رفتم ثبت نام کردم ده پونزده جلسه، گفت: بیا بریم چیز کنیم، بیا بریم مسابقات منطقهای شرکت کنیم گفتم: خب آقا من پونزده جلسه تازه اصلا هیچی از کشتی نمیدونم فقط میدونم با ک نوشته میشه ش و ت و اینا گفت که بیا بریم تو کاری نداشته باش باید بریم شرکت کنی ما یه مدیر داشتیم آقای مدیری خیلی موجوده، خیلی ترسناک بود اساساً باید مدیرا اینجوری می بودن اون موقع چون اگه نمیبودن اصلا حریف ماها نمیشدن، حالا من که آدم مظلومی بودم ولی حریف اونای دیگه نمی شدن، خیلی ازش حساب میبردم خیلی ازش میترسیدم بعد مسابقه ی کشتی شروع شد و ما رفتیم روی چیز همین وزنه اهان همین وزن کشی و اینا چهل و هشت کیلو، چهل و هشت کیلو میشه مثلا وزنای بال مگسی پرمگسی میگنیه همچین چیزی
- آره
- اینایی که خیلی سبکن و اینجوری میگن صدامون زدن نادر فلاح بیاد روی تشک رفتم رو تشک دیدم عه همونیه که به من گفته بیا تو مسابقات کشتی شرکت کن
- آهان میخواست که؟
- آره! بعدا فهمیدم این بی وجدان هیچ کسی رو نداشته تو اون وزن
- شمام تازه کارو،
آوانویس دوست خوش ذوق ناشنوایان
تبدیل صوت به متن برنامههای پرطرفدار تلویزیون
- آره! گفته با من یه مسابقه میده و او قهرمان میشه و میره و ولییه دلخوشی داشتم گفتم خب حالا من میرم جلو این کشتی میگیرم ولی رفیقمه خودش دست من و گرفته آورده مراعات حالمو میکنه، آقا من رفتم رو تشک آمادهی کشتی شدم داور سوت که زد من رو پل بودم، رو پل نفهمیدم آخه هنوز سوت از دهن داور درنیومده بودمن رو پل بودم بودم. بعد سکوها همه خالی من داشتم تلاش میکردم لااقل رو پل بمونم، به این زودیها پشتم به خاک نرسه، داشتم تلاش میکردم خودمو نگه دارم، همین جور رو سکوها رو هم داشتم نگاه میکردمیه نور امیدییه کسییه قوت قلبی، دیدم این مدیرمون اینجوری نشسته داره من رو نگاه میکنه. من همونجا دیگه ول کردم. یعنی داور قبل از اینکه سوتش از دهنش دربیاد با همون سوت شروع مسابقه، سوت پایان مسابقه رو هم زد ادامه داره
- خسته نباشید
- اجازه دارم ادامه ش رو بگم؟
- بله بله
- ادامه ش جالب تره ده پونزده روز بعد ما تو مدرسه مون یه سالن بود داشتیم امتحان می دادیمیه سکو داشت. دیدم که من همین جور داشتم امتحان می دادم دیدم همون مدیرمون گفت که آقای نادر فلاح بیا بالا. من پا شدم گفتم خدایا چی کار کردم و اینا رفتم بالا با ترس و لرز آقای نادر فلاح تو مسابقات کشتی منطقه مقام دوم و کسب کردند. لوح تقدیر
- کلا دو نفر بودید اصلا
- کلا با ضربه فنی در کسری از ثانیه من دوم شدم و لوح تقدیر گرفتم مهم اینه که بعضی وقتا
- خیلیم عالی
- بله
- کاش کشتی رو ادامه میدادی درخشیدی در همون عنفوان جوانی عرض کنم که بله یا خیر بپرسم با بله یا خیر پاسخ بدید
- دیگه شما
- اهل مقایسهاید؟
- بله
- خودت رو آدم موفقی می دونی؟
- بله
- آدم جدی هستی؟
- تا حدی تا حد زیادی بله
- شده مجبور بشی جایی از خودت تعریف کنی؟
- بله
- مثبت اندیشی؟
- بله
- واقع گرایی؟
- بله
- شده یه وقتایی این قدر کم بیاری که اصلا نا امید بشی؟
- بله
- و آدم
منصفی هستی؟
- اونم بله
- و تا حالا شده برای خودت جایزه بخری؟
- جایزه بخرم؟ برا خودم؟ نه.
- نه خب ولی کیف میده ها.
- باید این کار رو بکنم.
- آره آره آدم یه کار خیلی خوبی که می کنه میره برا خودش جایزه می خره.
- بله
- تدریس بازیگری هم می کنید؟
- بله بله
- و استعداد های خوب دارین تو بازیگری؟ تو شاگردایی که دارین؟
- خیلی خیلی آقای مدیری. ببینین من هم دانشگاه تدریس کردم چند ترم، هم توی آموزشگاه ها تدریس کردم نمی دونید بعضی از این جونا چقدر خوبن
- و به نظرتون هدر میرن؟
- صد در صد
- یعنی سیستمی نیست که اینها رو جذب کنه؟
- نیست نه متاسفانه نیست نمی دونم کاش می شد که کاش می شد یه جایی برای این بچه ها همین الان چه قدر از من می خوان معرفیشون کنم آدمایی که می دونم بازیگرای خوبین ولیکن نمی تونم معرفیشون کنم چون من حق انتخاب کسب بازیگرا رو ندارم
- درسته
- دیگران انتخاب می کنن ولی تا اون جایی که بتونم معرفی می کنم
- معرفی می کنید. اولین چیزی که یعنی مهم ترین چیزی که به بازیگر می گید چیه؟
- می گم بازیگر باید باهوش باشه هوشه که می تونه اساسا هوش می تونه انسان رو بیاره بالا هر چقدر که شرایط بد باشه و دقیق و جدی بازیگری خیلی جدیت می خواد نداشته باشی باید رها کنی دیگه خواهی نخواهی باید رها کنی
- درسته، تست میگیرین از بازیگراتون؟
- میخواین تست بگیرین؟
- نه نه سوال میکنم
- نه من اصلا از تست خوشم نمیاد
- متوجه شدم، اعتقادی اصلا به تست ندارین، نه اصلا از تست بدم میاد
- چشم، آخه چه کنیم. به نظرت این تست بازیگری که از آدمها میگیرن درسته اساسا؟
- به نظرم درست نیست نمی تونه درست باشه چون اون آدم میره اونجا توییه موقعیتی قرار میگیره که اون موقعیت خیلی شرایطش اونقدر فراهم نیست که اون بتونه همه تواناییش رو نشون بده
- چون پر از استرسه و هیجان و ترس و
- بله بله آدما وقتی دچار اضطراب میشن کارهای غلوآمیز میکنند همون آدمی که شاید در یک شرایط آرامش میتونسته خودش را به بهترین شکل معرفی کنه توی شرایط تست به بدترین شکل اصلا رد میشه
- بله خوب چه کار کنیم اصلا گوی رو چکار کنم
- از اونجا هم هی داره ما رو نگاه می کنه
- خوب اصلا اسمش رو تست نزاریم
- هرچی باشه آقا اینجا برنامه شماست هر چی کاری بگید انجام میدم
- به این گوی نگاه کنید با نگاهتون بگید که این گوی رو از سر کوچه ما میخریدینبراتون ارزونتر درمیومد
- خب فقط با نگاه دیالوگش رو شما گفتین دیگه من نگاهش رو میرم
- دست شما درد نکنه
- من همینجوری نگاه میکنم شما یه بار دیگه دیالوگش رو بگین
- آهان یعنی زیرنویس و اینا میخواد
- این گوی رو اگه از سر کوچه ما میخریدین خیلی براتون ارزونتر درمیومد
- چرا پشت اون خودکارا هم گذاشتینش ولی خب
- خوداکارا رو بردارم تاثیر می ذاره؟
- اگه این خودکارارو از سر کوچه ما می خریدین
- الان این اینسرته چشای من و دارین می گیرین؟
- نه نه دارم من می بینم دیگه
- خوب بود؟ خداروشکر از تست آقای مدیریم ما سربلند
- ایشالا که تو چشاتون همینی بود که من عرض کردم چه قدر اهل تکنولوژی هستین؟
- خیلی خودم رو سرگرم تکنولوژی نمی کنم راستش
- یعنی اهل فضای مجازی موبایل
- تو فضای مجازیم خیلی مثلا آخه یه مدت که مثلا میرم توی مثلا فضای مجازی مثلا میرم بازی مثلا می کنم یا میرم دور می زنم و اینایه کمی احساس می کنم چیزی توش نداره دیگه بعد یه مدت رهاش می کنم نه خیلی
- اهل فضای مجازی نیستی
- خیلی نه چی شد؟
- تصویر بردارمون گفت سنگ کلیه دفع کرد.
- صدای قلوه سنگ اومد. توی زندگیتون و کارتون نقطه پایانی وجود داره؟ بگین این جا دیگه آخرشه
- نه
- و می خواین به همین بازیگری ادامه بدین فقط؟
- آقای مدیری اگه برگردم به بیست بیست و پنج سال پیش بازیگری رو ادامه نمیدمیعنی انتخاب نمی کنم
- چه عجیب!
- بله
- چی پس؟
آوانویس دوست خوش ذوق ناشنوایان
تبدیل صوت به متن برنامههای پرطرفدار تلویزیون
- کارای جدی چیزای جدی تر از بازیگری هست که می تونم برم دنبالش
- بگید برامون یعنی پشیمونی؟
- پشیمون نیستم
- ولی اگر بر می گشتی راه دیگه ای رو انتخاب می کردی
- بله بله شاید وقتمو آخه من خیلی خیلی انرژی و عمر گذاشتم ببینید آقای مدیری من حدود هفت هشت سال پیشیه سریال بازی کردم با کامران تفتی عزیز از همین جا بهش سلام می کنم من و کامران هم سن و سال بودیم الان من دارم نقش پدر کامران تفتی رو بازی می کنم والا به خاطر این که خیلی انرژی گذاشتم خیلی عمرم رو گذاشتم بازیگری این قدر ارزش نداشت که این قدر براش انرژی بذارم مگه این که مگه این که جایی برسه که من بدونم و بعضی وقتا آقای مدیری بعضی فیلما رو که می بینم می گم این این همون جاییه که ارزش داره که آدم بازیگر باشه این درسته اگه به اون جا برسم حتی اون وقت دیگه نه شاید این قدر ناراحت نباشم
- اون نقطه کجاست اون ایده آله کجاست؟
- کاراکتر قصه های عمیق کاراکترهای عمیق که تو دنیا خیلی فیلماشو میشه ببینی که وقتی آدما می بینن عمیقا باعث تغییر در شرایط زندگیشون تغییر در ذهنشون در رفتارشون اینا میشه اون جا اگه اون اتفاقه
تاثیرگذاری نقش. بله و اگر برت گردونن به بیست و پنج سال پیش سی سال پیش چه چیزی رو جایگزین این کار می کنی؟یعنی اگه انتخاب دیگه می خواستی انجام بدی
- نه بابا کشتی گیر
- میگن کشتی
- نه ترجیح می دادم یه شغل ساده داشته باشم مثلا یه کتاب فروشی و بعد شروع کنم در واقع خودم رو ساختن، روحم رو ذهنم رو ساختن حالا در مکتب های آموزشی که توی مخصوصا توی ادبیات ما و هست
- اوضاع فعلی سینما رو چه طور می بینی؟یه جایی گفته بودی سینمای ما لاغره
- بله بله یک بخشش همینه آقای مدیری که از نظر بازیگری ما می بینیم که یک کمی نمیان بابا یه کم ببینین الان جوون اولای سینمای ما چند سالشونه؟ من هم همه شون دوستای منن برای همه شون احترام قائلم ولی آیا جوون اول باید نباید جوون باشه واقعا؟ چقدر چقدر ما این رو داریم حالا اون تو حوزه بازیگریه تو حوزه نویسندگی کارگردانی خیلی بچه های با استعدادی هستن خیلی آدمای توانایی هستن یه کمی به نظرم که تدبیری باید بیندیشیم
برای این که وقتی که میریم سراغ سینما چشممون اصن تموم نشه این همه توانایی این همه بازی الان
- یعنی دایره گستردهتر بشه
- بله بله ولی اونایی که واقعا همون قدر ارزش ورود به این حوزه رو دارن، چون واقعا باید خیلی سختی کشید تا بیایم تو این حوزه چون این حوزه حوزهای هست که با ذهن و روح و روان و وجود آدما داره کار میکنه مستقیما باید آدمایی بیان که بتونن این شان رو پیدا کنن که بیان این جا.
- درسته و بزرگترین رویایی که داری چیه؟
- دلم میخواد به یه معرفتی برسم می گم آدم همیشه بایدیه معلمی داشته باشه منم معلم دارم امیدوارم که بتونم شاگرد خوبی برا معلمم باشم همین اون برام از هر چیزی ارزشش بیشتره
- سختترین تصمیم که تو زندگی گرفتی چی بوده و اگر میشه توضیح بده
- من بعد از این که بعد از این که توی سینما نتونستم موفق باشم مجبور شدم برگردم کرمان در حالی که دو تا بچه داشتم و بعد از اونجا من رو دعوت می کردن تهران که بیام نقش بازی کنم من کارمند اداره ارشاد کرمان شدم یعنی شغل بازیگری و همه چی رو گذاشتم کنار رفتم شغل کارمندی رو انتخاب کردم
- درسته
- سختترین تصمیم این بود که توی سن چهل سالگی کارمندی رو گذاشتم کنار و از کرمان دوباره برگشتم تهران با دو تا بچه خیلی تصمیم سختی بود ولی ایمان داشتم که چهل سالگی تولد دوباره یه مرده و می تونه اتفاقای خوبی بیوفته و من عمرمو گذاشته بودم برای این قضیه کارمندیرو گذاشتم کنار و برگشتم اومدم این سختترین تصمیمی تو زندگیم بود که گرفتم
- کاری هست که بتونی کاملا تخصصی انجامش بدی همه بگن فقط ایشون میتونه هر چی در هر زمینهای
- قطعا من نمیتونم تنها متخصص یه چیزی باشم ولی بازیگری دیگه چون این قد
- نه نه منظورم چیزهای روزمره کوچک حتی بگن اصلا یه جوری لامپ میبنده که هیشکی نمیتونه ببنده
- آهان
- همه ما یه چیزای ریز ریزی داریم
- آره همین لامپ بستن
- همین؟
- و کشتی گرفتن
- و کشتی. خیلی خب. اگر یه شغل اجرایی در کشور داشتی و تصمیم میتونستی بگیری اولین تصمیمی که میگرفتی و اجرا میکردی چی بود؟
- سعی میکردم عدالت رو بر قرار کنم اگر از پسش بر میاومدم
- چه قدر خوب اینیه کلمه است ولی خیلی وسیعه
- بله بله
- همه چیز رو در بر میگیره
- لزوما برابری نیست
- آره همه چیز و در بر میگیره
- سعی میکردم
- عجیبترین سوالی که بچههات تا حالا ازت پرسیدن چیه؟ دخترها
- بچهها خودم عجیب که نه عجیبترین سوالی که بچههام ازم پرسیدن چی بگم بهش فکر نکردم
- عیب نداره
- میشه به گوی نگاه کنم
- به جاش به گوی نگاه کن
- اگه نتونستم جواب بدم به گوی نگاه میکنم
- اگه نتونی جواب بدی به بچه ها میگی که نمیدونم؟
- بله
- میگی؟
- بله
- گفتی تا حالا سلفی نگرفتی؟
- سلفی؟ گرفتم چرا
- گرفتی؟
- بله پس
- من گفتم نگرفتم؟
- گرفتی؟
- بله
- خب حستون رو راجع به این کلمهها بگین
- جلال تهرانی
- دوست داشتنی تئاتر عمیق تاثیر گذار
- کتاب
- منبع معرفت
- موسیقی
- بدون موسیقی غیر ممکنه زندگی کردن بدون هنر مخصوصا موسیقی
- و چند تا سوال بپرسم اگر قرار باشه به فضا بری و بتونی فقط یک نفر رو با خودت ببری اون یه نفر کیه؟
- فضا برم دلم می خواد معلمم رو با خودم ببرم
- معلم
- بله
- اگر یه روز بیدار شید و ببینین که جز شما هیچ آدمی روی زمین نیست چی کار میکنین؟
- هیچ آدمی روی زمین نیست با همین تفکری که امروز دارم
- سوال سختا افتاد به خودت
- چرا آقای مدیری سوال سخت میپرسی؟
- معذرت میخوام
- خب ببینید الان اگه
- من میخوابیدم چی کار کنه آدم
- الان ببینید الان من بخوام اینو جواب بدم یکمی چیزه شایدیکمی خودخواهی توش باشه این که مثلا یعنی آیا من برای آدمها این همه آدمی که چی شده از جهان حذف شدند به فکر نمیکنم آیا چرا این اتفاق براشون افتاده قطعا اگه بیدار بشم باید غم و غصه آدمایی که از جهان نیست شدن رو داشته باشم و تا قرن ها میشه فکر کرد که چی شد که حذف شدند.
آوانویس دوست خوش ذوق ناشنوایان
تبدیل صوت به متن برنامههای پرطرفدار تلویزیون
- و اگه رنگ بودی چه رنگی بودی
- سفید آبی
- سفیدیا آبی
- و اگه کسی نشناسه شما رو و بخواییه خصوصیتی از خودت بگی که کل شخصیتت رو به اون آدم بشناسونی چی می گی؟
- این که بخوام یک ویژگی از خودم بگم
- که خیلی مهمه و میشه با اون شناسوند
- می دونین چرا سخته الان جواب دادن به این سوال ها ببینید من تو یه مرحله ای هستم که دارم تمرین می کنم چیزایی رو که واقعا در وجودم هست رو بذارم کنار یه تغییری توشون ایجاد کنم اگه بخوام بگم خب همین مثلا تلاش برای این که زود عصبانی شدن خشمگین بودن خشم داشتن نسبت به شرایط نسبت به اینا بذارم کنار تلاش برای تلاش برای رسیدن به آرامش آرامش خیلی برام مهمه
- آرامش. برای این که حالمون خوب بشه چی کار کنیم؟
- دنبال آرامش باید بود حرفام تکراری می شه نه؟
- نه
- اگه باز بگم معلم خوب پیدا کنید
- نه نه حتما مهمه که تاکید می کنی
- خیلی تاکید دارم روش استاد و معلم خوب پیدا کنید هست همیشه هست همیشه هست همه آدمایی که بزرگ شدند توی دنیا حتما یکی رو کنارشون داشتن که
- منظورت یه الگوییه
- بله بله دیگه بله اون حال آدم و خوب می کنه
- درسته
- همیشه حال آدم و خوب می کنه همیشه از من جلو تره چون از من جلوتره همیشه به من چیزی می گه که حال من رو خوب خواهد کرد
- بسیار عالی
- چیزی میخوای این جا بگی که من راجع بهش حرف نزده باشم یا دلت بخواد از این جا گفته بشه؟
- تقریبا راجع به هرچیزی که من فکر می کردم شما صحبت کردین و من همه رو گفتم
- بسیار عالی
- خیلی ممنونم از شما
- من ممنونم
- شما بسیار مرد دوست داشتنی هستین اینیک موهبت الهیه که یک انسان بتونه محبوب باشه برای آدم ها
- قربونت برم لطف دارین مرسی خیلی ممنون
- جدی می گم
- اینو بی تملق میگم آقای مدیری به این راحتیا کسی حال خوب پیدا نمی کنه و خیلی خوش حالم از این که با شما آشنا شدم
- خیلی ممنونم
- خیلی ممنونم که منو دعوت کردین
- ممنون که تشریف آوردین و به عنوان آخرین سوال احساس خوشبختی دارین؟
- بله خیلی زیاد بله
- خب خیلی بازیگر فوق العاده این آقای نادر فلاح خیلی هم در تئاتر هم در تصویر و من امیدوارم که درخشان تر از این روز به روز جلو برین و بهترین ها رو براتون آرزو می کنم
- قربون شما برم خیلی
- خیلی مچکرم
- زنده باشین
- خیلی ممنون
- مرسی